مدح و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیهالسلام
نـور چـشـم پـیـمـبـری حـمـزه چـه قـدَر مثل حـیـدری حـمزه اســـدالــلـه دیــگــری حــمـزه به خـداونـد، مـحـشـری حـمزه ای مُـلـقّــب بـه سـیّـد الـشـهــدا حـامـی مُـخـلـص رسـول خـدا هم عـمو، هم بـرادرش بـودی همه جا یـار و یـاورش بـودی تـو عـلـمـدار لـشـکـرش بودی جـنـگ جــوی دلاورش بـودی تا نـظـر بـر سـپـاه مـیکـردی روزشـان را سـیـاه میکـردی بـیـن لـشـگــر وجـود تـو لازم بـیـن مـیـدان، حـریف تو نـادم افــتــخــار قــبــیــلــۀ هــاشــم مـینــویـسـم بــرای تــو دائــم مـینـویـسـم کـمــال داری تـو مثل جـعـفـر دو بـال داری تو بیسبب نیست این که "سرداری" به علی رفـتـهای جـگـر داری وقت حمـله به سیـنه پـر داری هـمـه دیــدنـد کـه هـنــر داری با دو شمـشیر حمـله میکردی وَ دمــار از هــمــه در آوردی مرحبا بر تو ای عموی رسول که چنین شد سفید، روی رسول با تو محفوظ چار سوی رسول کم نگردید با تو مـوی رسـول کاش حـمـزه مـدیـنـه هم بودی دور بیت الـحـزیـنه هـم بـودی بیعـتت با نـبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطـر اسـلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کـمـانت سـرش ز هم پـاشید از تـو و نـام حـمزه میتـرسید مـا پـیـاده ولـی سـواره، شـمـا یکی از راههـای چـاره، شـمـا روضههای پر از اشاره، شما تکّـه تکّـه و پـاره پـاره، شـمـا اهل بیت از تو یـاد میکـردنـد بر تـو گـریه زیـاد مـیکـردنـد در کمین بود، نیزه را انداخت پیکرت را چه بیهـوا انداخت تا نـبـی روی تو عـبا انـداخت هـمـه را یـا د بـوریـا انـداخـت اوّلین رکـن پـنج تن میخـواند روضۀ شاه بی کـفـن میخواند تـه گــودال پـیـکــرش افــتــاد جـلـوی چـشم خـواهـرش افتاد جای خنجر به حـنجـرش افتاد نــالـهای زد وَ مــادرش افـتـاد یــا بُــنَــیَّ ذبــیــح عـطـشــانـم یــا بُــنَــیَّ قــتــیــل عــریـانــم |